leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

من پستمو می خوام !

 

هی

همه چی پاک شد !

درسته که اون آپی که می خواستم نیست

اما اینو نوشتم بخاطر اینکه بدونی من خیلی پُرو اَم !

فقط به همین یک دلیل !

 

خ د ا ی ا . . . . . . . .

صدا میاد ؟!

 

نظرات 61 + ارسال نظر
محمد شنبه 11 آذر 1385 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.mami23.persianblog.com

سلام.
تو همیشه همینجوریا.
یکی دو ماه غیبت کبری می‌کنی بعدش یهویی پیدات میشه بدون صرو صدا.
یه خورده آپدیت کن بابا.
خوبی؟

اندرومدا یکشنبه 12 آذر 1385 ساعت 08:13 ب.ظ

سلام به کسی که درباره منطق فازی تحقیق کرده.من دنبال کاربردش در مکانیک کوانتوم و ربطش به افکار اینشتین و بور میگردم- خیلی متشکر میشم اگه کمکم کنی- درضمن وبلاگ زیبایی داری:)

دلا سه‌شنبه 14 آذر 1385 ساعت 06:25 ب.ظ http://dela12.blogfa.com

خش خش داره...
بلندتر بگو!

محمد دوشنبه 27 آذر 1385 ساعت 07:50 ب.ظ http://mami23.persianblog.com

سلام.
ببین نباید اینقدر دیر به دیر بیای‌ها.
آدما دلشون تنگ میشه برات.

هانیه شنبه 16 دی 1385 ساعت 10:48 ب.ظ http://www.judyabote64.persianblog.com

اولین بلرسه که بهت سر میزنم اما انصافا وبلاگ جالبی داری موفق باشی سما جان به منم سر بزن

ZeYnAb پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 05:23 ب.ظ http://zeynabweb.persianblog.com

تو مدلته که هی غیبت بزنه؟؟؟
کجایی بابا جان؟؟؟؟؟؟؟

نیما دارابی شنبه 23 دی 1385 ساعت 04:48 ب.ظ http://nima.khushe.ir/weblog

فکر کنم این بار ما باید بی خیال شیم. (پیرو کامنت تون در وبلاگ سابق این جانب)

کاوه یکشنبه 24 دی 1385 ساعت 01:47 ب.ظ http://pokidan.persianblog.com

البته پررو بودن اثرش خیلی بهتر از نبودنشه ...
پررو صفت

مریم یکشنبه 24 دی 1385 ساعت 08:02 ب.ظ http://darya777.persianblog.com

من درست همون جایی هستم که تو ازش گذشتی ...
من درست اون نقطه ای هستم که هی داد زدم
هی شعر نوشتم
هی بغض کردم .. اما
تو نبودی !
من همون خونه ای هستم که توش قای موشک بازی میکردیم
درست روی گل قالی نشستم و دارم برات همینطوری مینویسم
من درست یه جایی بین اون انگشتات (درست همون اندازه ) هستم
منو ندیدی؟
ندیدی که توی بارونای یه شب پاییزی وقتی ازت جدا شدم تا خونه گریه کردم ؟
چطور مریمتو ندیدی ؟ چطور این رو به ذهنت نمیگم دلت ... راه دادی که من !!!!!
نه ... یه ذره فک کنی میبینی که نه ٬
من هیجا نرفتم ... جایی به جز اون خونه رو دوس ندارم !
آخه من فقط یه دونه سما دارم !... به خاطر گریه هایی که اون شبا ریختم به خاطر پیاده گز کردنام .. به خاطر اون دستای مهربون .. باورت شه که همینجام .. توی خونه ی رفاقتمون ... سر خط با یه عالمه حرف و بغضو دوستت دارم !
سما جون جون جون جون جونی مریم که نمیتونه حتی فکرشو بکنه که تو از خنش بری... یادت باشه که اون فقط یه دونه سما از نوع تو داره.
....
من همونم که یه روزی واسه چشمات خونه ساختم
واسه بوسبدن دستات همه زندگیمو باختم
.....
مریم ..همون که همیشه ی همیشه ی همیشه توی قلبت میمونه و هیچ کجا نمیره !

مریم چهارشنبه 27 دی 1385 ساعت 12:43 ق.ظ http://darya777.persianblog.com

آپیدم .. مریمانه !!!

مریم دوشنبه 9 بهمن 1385 ساعت 01:40 ق.ظ http://darya777.persianblog.com

س
ل
ا
م
د
ل
م
ب
ر
ا
ی
ن
و
ش
ت
ه
ه
ا
ت
ت
ن
گ
ش
د
ه
ل
ط
ف
ا
ا
پ
ک
ن
م
ن
ت
ظ
ر
م

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد