سلام خوبین شما شما خانم ؟ دیگه کلا ما رو فراموش کردین نه ؟ خوشحالم که اولین نظر رو دادم لینکم رو هم که برداشتین مگه نه آدمها اضافی ها رو بر می دارن نه ؟..... به هر حال میخونه ی ** حضرت عشق ** همیشه منتظرته قربانت موفق باشی عیدت هم مبارک فعلا.... ------ یا حق ! -------
از خدا سالی سرشار از برکت، موفقیت، سلامت و سعادت واسه خودت و خانواده بزرگوارت خواهانم ... امیدوارم توی این سال جدید به همه آرزوهات برسی و قیافه غصه از یادت بره!
جاودان بخت و نیکنامیتان سال نو، سال شادکامیتان زندگیتان قرین شهد و گلاب دلتان شاد و جسمتان شاداب یارتان ایزد تبارک باد عید نوروزتان مبارک باد ...
سلام سمی ! از اینکه سه شنبه ................ خوشحالم ! اما میدونی از اون لحظه چقدر دلم گرفته !... دلم برات تنگیده ! مامانت راست گفته ! سما سال نوت مبارک ... امسال سال خوبیه ... میدونم ! ایشالله که به اونچیزایی که میخوای برسی !!! دوستت دارم سمی ! بازم میام ! مواظب خودت باش سین هفتم مامان .... !!! بوس بوس !!!
سلام .... سلام به روی ماهت سمانه ی خودم ! دلم برات یه نقطه شده سما جونی !!! داری چیکار میکنی سمانه ؟ میدونی چقد نگرانتیم ؟ کاش یه ذره عاقل باشی دیوونه ی من !... با همه ی حرفایی که هست و همه ی دلتنگی ها و نگرانیها من یه تو و اعتقاداتت احترام میذارم ... امیدوارم موفق باشی سمانه !!!! مواظب خودت باش عزیز دلم ! دوستت دارم ... بوس بوس ! م ر ی م ک ه د ل ش ب ر ا ت ت ن گ ش د ه ....
به تو گفتم قبل رفتنت اگه نباشی یک روز میمیرم از پا می افتم به تو گفتم خودمو میکشمو پر میزنم تو آسمونا بگو گفتم یا نگفتم؟ به تو گفتم زنده ام با نفس خیال چشمات چشماتم تنهام گذاشتن حالا من موندم و اشک و بغض و اه و ...
مگه بت نگفته بودم بی تو روزگار من تیره و تاره حالا یادگار من بعد سفر کردن تو طناب داره دیگه جون نداره دستام اخر قصه رسیده عطر تو مثل نفس بود ... واسه این نفس بریده !!!
هیچ وقت اون شب توی کوهسارو یادم نمیره ... همشو بهت گفتم ... یادت میاد ؟
اینجا یه سکوت هست و یه مشت که با همه ی توان میخوام بکوبمش به این روزگار .....
گوشه گوشه ی این زندگی رو که نگاه میکنم ... وقتی دستی میکشم روی خاطره های خاک گرفته ی زندگی ... میرسم به یه نقطه که شاید بنظرتنها و کوچولو بیاد اما پر شده از حرف و حرف و حرف و .... تا میام نقطه رو بازش کنم چنان انفجلری رخ میده که دیگه سرتاسر زندگیت شده نقطه ... یه وقت به خودم میام میبینم بین این همه نقطه که کنار هم شکلهای تازه ای رو خلق کردن .. من هنوز یه نقطه ای هستم کمرنگ !... سمانه چه ارزشی داره وقتی دل خوش نیست ؟ دل خوش !... میدونی چقدر با این عبارت غریبه شدم ... مثل تو !!!! ... سمانه کجا باید دنبالش گشت ؟ اصلن باید گشت ؟ نمیفهمم چمه ؟ خوبم اما ته دلم میلرزه!!!.... حس میکنم دلیل دیگه ای برای بقیه ی نقطه بازی وجود نداره به جز همون خود نقطه ها!!! روزا توی ماورایی که اطرافم رو پر کرده زندگی میکنم ... باورش سخته اما سمانه باور کن این روزا مثل خواب میمونه برام ... گاهی فکر میکنم دیوان زندگیمون رو باید پاره کنم .... اما دلم به همون دیوان و تلخی ها و گاهی شیرینی هاش خوشه ... زندگیه دیگه ... واسه ما هم اینجوری نوشتن !... میدونی میخوام چیکار کنم ؟ میخوام صبورانه برم ... اینقدر برم تا برسم به اون حیاط و نیمکت و لباس سفید و نگاه مات و یه دنیا عشق و سکوت و سکوت و سکوت و سکوت و ..... دلم واست تنگ شده !... با پرواز دل به وقت دوستی سر خیابون صفا ... اول بن بست رفاقت .. روی پله های همبودگی منتظرتم زیباترین .. سمانه ! دوستت دارم ....بی اندازه ! مواظب خودت باش و مواظب چشمات و قلبی که میدونم چقدر ....... میبوسمت عزیز دل !
سلام عزیز دل مریم ! به این رسیدم که حقیقت این روزا خیلی واقعیتر از اونیکه فکرشو میکردم ! تا حالا اینقدر همه چی واقعی به نظرم نمی اومد ! واقعی به معنای دور از مجاز نه اینکه با حقیقتش فرق داشته باشه ! سمانه این حرفای بی ربطی که گاهی برات مینویسم رو بذار به حساب این جریانات بعد تعطیلات ... خدایی تو هم بودی یه نموره میقاطیدی !!! حالمون خوبه ... غم کم می خوریم ... کم که نه ... کم کم می خوریم !
مواظب خودت باش .. به چشمات سلام برسون ... بگو دلم واسشون تنگه !... مواظب خودت باش... به قلبت سلام برسون ... بگو همیشه دوسش دارم !... مواظب خودت باش .... سمانه ی عزیزم !!!
گودال های پر از آب و گام های من باتفاوتی اندک کنار گامهای او ابرهای گاهی تنها بادهای گاهی خنک زیر سایه ی درختان بلند پیکر زمین در لبخند
بعد از این من توانم بود با همیشگی ترین حالت روی خشکسالی دلم با همیشگی ترین لبخند
اینک این تکلم من بریده بریده روی سطوح اندوهم قطعه قطعه با نگارش افسوس
اینک ای همیشه با من و بی من سادگی های من با هم میتوانی دوباره بنویسی دخترانه ... با لبخند..... شعر داغ رفتن ها حس سرد بودن ها یخ نوشتن قلم نمی خواهد با گذشتن ... نوشتن آسان است
گودالهای پر از آب با سایه های تک و تنها با همین بستر ساکت رود نه .. این عبور بی همتا
کوچه کوچه خالی شد شعر من از تبسم پاییز ساده دریاب از این اندوه دل گرفته انگاری ... دل گرفته ... ای عزیز !
سلام سمانه فقط اومدم بگم شونه هاتو کم دارم واسه گریه کردن ... رفت !... اونم رفت !... وای که هر جا پا میذارم باید با یه مشت خاطره زندگی کنم ! دارم دیوونه میشم ... میفهمی دیوونه یعنی چی ؟ کم دلم گرفته ... بارونم داره میاد ... تازه جمعه ها خودش غیر قابل تحمله .. غروباش که دیگه ... دم غروب رفت ! من موندم و هزار تا خاطره ... دلم واسش تنگ شده و واسه ی توئه دیوونه که ندارمت تا آرومم کنی ........ سمانه تو رو خدا بیا بهت احتیاج دارم ... خودخواهم میدونم ... اما دارم دیوونه میشم !
چند روزه دلم گرفته !... شاید به اندازه ی سالهای عمرم دلتنگم !... شاید ندونی برای نوشتن هم دیگه هیچی ندارم که بنویسم ... با همه ی کلمه ها قهرم ... با تمام واژه های بی تاب و بی قراری که نمی تونن رنج بودن منو بفهمن قهرم !
سکوت نکن !
زودتر بیا !
خیلی زودتر از انتظار من ! بگذار باور کنم که تو بازگشته ای روی تنهایی من دست رفاقت بکش بگذار باور کنم تو از من دلتنگتری
دلم واسه صدات تنگ شده ! تنها میتونم دعا کنم .... از خدا خواستم هر چه زودتر این مسئله حل شه ... نمیدونی چقدر نگرانم !... امروز بی اختیار ..جلوی همه اشک ریختم ... این دیگه چجور سرنوشتیه ما داریم .. من نمی فهمم !!!
خیلی منتظرتم ... زود بیا ... چند وقته دارم به دل خوش فکر میکنم سمانه !
رفیق خسته شدم از روزای بی رفیقی ای وای بر من و این روزای بلند ! رفیق !... خسته شدم از با حسرت نگاه کردن به ایستگاه مترومیرداماد ... چقدر دیگه باید خودمو گول بزنم !... خسته شدم از بغضی که هر بار به نحوی پنهانش کردم ... رفیق !... میدونی یه پازل وقتی با معناست که تکه هاش کنار هم باشن !... پازل رفاقتمون هر روز بوی دلتنگی میده !... رفیق !... خسته شدم از این روزای بی رفیقی !!!
میگی گذاشته رفته... اونی که مث نفس تو بود میگی دلتو شکسته اونی که همه کس تو بود میگی نمونده پای حرفایی که زده بود دل من میدونم داری دیوونه میشی اما باز بی خیالش !... دل من میدونم داری دیونه میشی اما باز بی خیالش !
وقتی آرزو روز تولد منیره برگشت یه سری حرفا زد و گریه کرد ! نفهمیدم چی میگه !... اما الان خوب میفهمم ...سما توی تنهایی هات به ده سال دیگه فکر کردی ؟ یه کاری کن هیچ وقت ازت دور نشم ... من یه رفیق داشتم ..دارم...خواهم داشت ... اونم توئی !!!
وبلاگت رو خوندم! زندگی شعر نیست! زندگی واقعیته و واقعیت هم شعر نیست! دوست دارم نظر چند تا دختر رو در مورد وبلاگم بدونم! البته از الان بگم خنده رو لبات میماسه! خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی و رو آخرین مطلبش نظرت رو بزاری! مرسی!
من و این آغوش خسته با تموم بغضی که نشکسته منتظر نشستیم واسه دوباره دیدنو بغل گرفتن و بوسیدنت !.... دوست یعنی تو که ۳ ماه و ۲۰ روزه ندیدمت اما همیشه توی قلبم هستی و حضورتو با بغض هایی که میاد سراغم ثابت میکنی !... ............ دختری سمی قربونت برم مواظب خودت باش ( مریم اونیکه ........................................ ) می بوسمت !... .......... به امید دیدار دوست همیشگی من !!!
سمانه یه چیزایی دیدم که اگه برات تعریف کنم شاخ رو سرت سبز میشه... فقط همین قدر بگم که حالم از این دنیای کثیف داره بهم میخوره ..... اینجا ایرانه سمانه ... ایران... همون جایی که باید توش احساس امنیت کنم ... ای بابا .. کجایی رفیق که داغونم اساسی ..........
من اول شدم
!
سلام
خوبین شما شما خانم ؟
دیگه کلا ما رو فراموش کردین نه ؟
خوشحالم که اولین نظر رو دادم
لینکم رو هم که برداشتین مگه نه
آدمها اضافی ها رو بر می دارن نه ؟.....
به هر حال میخونه ی ** حضرت عشق ** همیشه منتظرته
قربانت
موفق باشی
عیدت هم مبارک
فعلا....
------ یا حق ! -------
سلام سلام... سال نو مبارک...
به مامانت بگو سلامتی سین هفتمش باشه ....
خوبی رفیق ... خبر بده از خودت بابا...
ایشالا که سال خوبی داشته باشی.
سلام سمانه عزیز ...
از خدا سالی سرشار از برکت، موفقیت، سلامت و سعادت واسه خودت و خانواده بزرگوارت خواهانم ... امیدوارم توی این سال جدید به همه آرزوهات برسی و قیافه غصه از یادت بره!
جاودان بخت و نیکنامیتان
سال نو، سال شادکامیتان
زندگیتان قرین شهد و گلاب
دلتان شاد و جسمتان شاداب
یارتان ایزد تبارک باد
عید نوروزتان مبارک باد ...
سلام
شاید منظورش سمنو بوده
:)))))))
چون احتمال دادم تکه بالا،
با حس کلی آپت که توش بغض داشت ۱۸۰ درجه فرق داره
برای کم کردن گناه خودم تکه پاییو آوردم
دیروز تو رادیو یه پورفسور می گفت
۱ واحد سمنو اندازه
۲۷ واحد گندم ارزش غذایی داره
و از این حیث تقریبا بی نظیره
مثله خودت
سلام سمی !
از اینکه سه شنبه ................ خوشحالم !
اما میدونی از اون لحظه چقدر دلم گرفته !... دلم برات تنگیده !
مامانت راست گفته !
سما سال نوت مبارک ... امسال سال خوبیه ... میدونم ! ایشالله که به اونچیزایی که میخوای برسی !!!
دوستت دارم سمی !
بازم میام !
مواظب خودت باش سین هفتم مامان .... !!!
بوس بوس !!!
سلام سمای عزیز
امیدوارم که سال خوبی داشته باشی
پر از سلامتی ٬ سعادت ٬ سربلندی ٬ سخاوت ٬ سرور ٬ صفا و صمیمیت
عید نو٬ سال نو مبارک
سلام
فقط اومدم بنویسم حتی تصورشم نمیکنی چقد دلم میخواد الان اینجا باشی !
یه عالمه حرف برات دارم !
برام دعا کن دیگه چیزی نمونده ....
یادت نره ها !
دوستت دارم سما !
به امید دیدار سمانه ی عزیزم !
سلام .... سلام به روی ماهت سمانه ی خودم !
دلم برات یه نقطه شده سما جونی !!!
داری چیکار میکنی سمانه ؟ میدونی چقد نگرانتیم ؟ کاش یه ذره عاقل باشی دیوونه ی من !... با همه ی حرفایی که هست و همه ی دلتنگی ها و نگرانیها من یه تو و اعتقاداتت احترام میذارم ... امیدوارم موفق باشی سمانه !!!!
مواظب خودت باش عزیز دلم !
دوستت دارم ... بوس بوس !
م
ر
ی
م
ک
ه
د
ل
ش
ب
ر
ا
ت
ت
ن
گ
ش
د
ه
....
سلام.
سال نو مبارک.
امیدوارم که پر از موفقیت باشه برات.
برای سال جدید خوب بیا اینجا که مامانت مشکل نداشته باشه.
شاد باشی.
اینو اینو ... تک ماکارونی !
چشمم روشن ... خدافظی که بلد نیستی روحی !
بی خبر میری میای معلوم نیست چیکار می کنیا .. اصلا خوبی ؟!D:
بعدشم عیدی منو بفرست بینم ...
سین هفتم مگه سنجد نبود ؟!P:
سلام رفیق
تو هم از اونایی هستی که تو سختیا به هیچ کس آمار نمیدن تا احساس بزرگ بودن بکنن ؟... یا اینکه خوش میگذره ؟
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه
گریه کن گریه غروره
مرهم این راه دوره
سر بده آواز هق هق
خالی کن دلی که تنگه
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه
بذار پروانه ی احساس
دلت رو بغل بگیره
بغض کهنه رو رها کن
تا دلت نفس بگیره
نکنه تنها بمونی
دل به غصه ها بدوزی
تو بشی مثل ستاره
تو دل شبا بسوزی
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه
گ ر ی ه ق ش ن گ ه !!!!
به تو گفتم قبل رفتنت
اگه نباشی یک روز
میمیرم از پا می افتم
به تو گفتم خودمو میکشمو
پر میزنم تو آسمونا
بگو گفتم یا نگفتم؟
به تو گفتم زنده ام با نفس خیال چشمات
چشماتم تنهام گذاشتن
حالا من موندم و اشک و بغض و اه و ...
مگه بت نگفته بودم بی تو روزگار من تیره و تاره
حالا یادگار من بعد سفر کردن تو طناب داره
دیگه جون نداره دستام
اخر قصه رسیده
عطر تو مثل نفس بود ... واسه این نفس بریده !!!
هیچ وقت اون شب توی کوهسارو یادم نمیره ... همشو بهت گفتم ... یادت میاد ؟
اینجا یه سکوت هست و یه مشت که با همه ی توان میخوام بکوبمش به این روزگار .....
همین دیگه !!!
خودت بقیشو میدونی ... جات حسابی خالیه !!!... خیلی خالی !!!...
هوا گرفت
مثل دلم
مثل دلت
آهای رفیق !
آهای رفیق من !
دلم گرفت !
مثل دلت !
به یاد روزهایی که میخندیدیم .. گریه میکردیم ....
تنها ترین من ... تنها نذار منو !
تنها سفر نکن... سفر نکن !
این دلشکسته ی از یاد رفته رو دیوونه تر نکن !
چشمای خیس من .. این چشمه های غم !
دیوونه ی توان .... ای رود مهربون ...
من کم تحملم !!!!
با گریه های تو .. روزهای شادم .. ازیاد میبرم !
اما چه فایده .. میترسم عاقبت از یاد تو برم !!!
من سمانمو میخوام !
خدایا ................ یه کاری کن .... برگرده !!!
....
گوشه گوشه ی این زندگی رو که نگاه میکنم ... وقتی دستی میکشم روی خاطره های خاک گرفته ی زندگی ... میرسم به یه نقطه که شاید بنظرتنها و کوچولو بیاد اما پر شده از حرف و حرف و حرف و .... تا میام نقطه رو بازش کنم چنان انفجلری رخ میده که دیگه سرتاسر زندگیت شده نقطه ... یه وقت به خودم میام میبینم بین این همه نقطه که کنار هم شکلهای تازه ای رو خلق کردن .. من هنوز یه نقطه ای هستم کمرنگ !... سمانه چه ارزشی داره وقتی دل خوش نیست ؟ دل خوش !... میدونی چقدر با این عبارت غریبه شدم ... مثل تو !!!! ... سمانه کجا باید دنبالش گشت ؟ اصلن باید گشت ؟ نمیفهمم چمه ؟ خوبم اما ته دلم میلرزه!!!.... حس میکنم دلیل دیگه ای برای بقیه ی نقطه بازی وجود نداره به جز همون خود نقطه ها!!!
روزا توی ماورایی که اطرافم رو پر کرده زندگی میکنم ... باورش سخته اما سمانه باور کن این روزا مثل خواب میمونه برام ... گاهی فکر میکنم دیوان زندگیمون رو باید پاره کنم .... اما دلم به همون دیوان و تلخی ها و گاهی شیرینی هاش خوشه ... زندگیه دیگه ... واسه ما هم اینجوری نوشتن !... میدونی میخوام چیکار کنم ؟ میخوام صبورانه برم ... اینقدر برم تا برسم به اون حیاط و نیمکت و لباس سفید و نگاه مات و یه دنیا عشق و سکوت و سکوت و سکوت و سکوت و .....
دلم واست تنگ شده !... با پرواز دل به وقت دوستی سر خیابون صفا ... اول بن بست رفاقت .. روی پله های همبودگی منتظرتم زیباترین .. سمانه !
دوستت دارم ....بی اندازه !
مواظب خودت باش و مواظب چشمات و قلبی که میدونم چقدر .......
میبوسمت عزیز دل !
سلام سمانه !
نقطه نقطه عشق ... آپیدم .... !!!
سلام عزیز دل مریم !
به این رسیدم که
حقیقت این روزا
خیلی واقعیتر از اونیکه فکرشو میکردم !
تا حالا اینقدر همه چی واقعی به نظرم نمی اومد !
واقعی به معنای دور از مجاز نه اینکه با حقیقتش فرق داشته باشه !
سمانه این حرفای بی ربطی که گاهی برات مینویسم رو بذار به حساب این جریانات بعد تعطیلات ... خدایی تو هم بودی یه نموره میقاطیدی !!!
حالمون خوبه ... غم کم می خوریم ... کم که نه ... کم کم می خوریم !
مواظب خودت باش .. به چشمات سلام برسون ... بگو دلم واسشون تنگه !...
مواظب خودت باش... به قلبت سلام برسون ... بگو همیشه دوسش دارم !...
مواظب خودت باش .... سمانه ی عزیزم !!!
گودال های پر از آب
و گام های من باتفاوتی اندک
کنار گامهای او
ابرهای گاهی تنها
بادهای گاهی خنک
زیر سایه ی درختان بلند
پیکر زمین در لبخند
بعد از این من توانم بود
با همیشگی ترین حالت
روی خشکسالی دلم
با همیشگی ترین لبخند
اینک این تکلم من
بریده بریده
روی سطوح اندوهم
قطعه قطعه
با نگارش افسوس
اینک ای همیشه با من و بی من
سادگی های من با هم
میتوانی دوباره بنویسی
دخترانه ... با لبخند.....
شعر داغ رفتن ها
حس سرد بودن ها
یخ نوشتن
قلم نمی خواهد
با گذشتن ... نوشتن آسان است
گودالهای پر از آب
با سایه های تک و تنها
با همین بستر ساکت
رود نه .. این عبور بی همتا
کوچه کوچه خالی شد
شعر من از تبسم پاییز
ساده دریاب از این اندوه
دل گرفته انگاری ... دل گرفته ... ای عزیز !
سلام
وقتی پارسال ۷ اردیبهشت پشت تلفن باهاش حرفیدم فکر نمیکردم امسال ۷ اردیبهشت باید برم بدرقش کنم !... دلم حسابی تنگیده سمانه !.... میبینی چه زود دیر میشه !... و چه دیر میگذره تا .... هیچی دیگه خودت میدونی چی میخوام بگم .... برام دعا کن ....
سلام سمانه
فقط اومدم بگم شونه هاتو کم دارم واسه گریه کردن ... رفت !...
اونم رفت !...
وای که هر جا پا میذارم باید با یه مشت خاطره زندگی کنم !
دارم دیوونه میشم ...
میفهمی دیوونه یعنی چی ؟
کم دلم گرفته ... بارونم داره میاد ... تازه جمعه ها خودش غیر قابل تحمله .. غروباش که دیگه ...
دم غروب رفت !
من موندم و هزار تا خاطره ... دلم واسش تنگ شده و واسه ی توئه دیوونه که ندارمت تا آرومم کنی ........
سمانه تو رو خدا بیا بهت احتیاج دارم ... خودخواهم میدونم ... اما دارم دیوونه میشم !
همین حرفی که گم شد تا ترانه از تو گل واژه چقدر خوبه !
چند روزه دلم گرفته !... شاید به اندازه ی سالهای عمرم دلتنگم !... شاید ندونی برای نوشتن هم دیگه هیچی ندارم که بنویسم ... با همه ی کلمه ها قهرم ... با تمام واژه های بی تاب و بی قراری که نمی تونن رنج بودن منو بفهمن قهرم !
سکوت نکن !
زودتر بیا !
خیلی زودتر از انتظار من !
بگذار باور کنم که تو بازگشته ای
روی تنهایی من دست رفاقت بکش
بگذار باور کنم تو از من دلتنگتری
آخه میدونی
توی زندون رفاقت
دلم به تو
کرده عادت
!!!
دوستت دارم رفیق گلم !... چند شبه دارم خوابت رو میبینم !
چه خبره سما ؟....... به زودی میفهمم نه؟؟؟؟؟؟؟!
منتظرت یه مریم با یه دنیا انتظار
سلام
پنج شنبه است
و پنج شنبه ها دیگه برام پر از حرفه
اومدی مفصل برات میگم این پنج شنبه ها چی میگن !!!
آف گذاشتم !
سلام سمانه !
دلم واسه صدات تنگ شده !
تنها میتونم دعا کنم .... از خدا خواستم هر چه زودتر این مسئله حل شه ... نمیدونی چقدر نگرانم !... امروز بی اختیار ..جلوی همه اشک ریختم ... این دیگه چجور سرنوشتیه ما داریم .. من نمی فهمم !!!
خیلی منتظرتم ... زود بیا ... چند وقته دارم به دل خوش فکر میکنم سمانه !
دل خوش سیری چند ؟
....
بقیش بماند .... دلم داره عادت میکنه همه چیزو نگه !... خفگی !.............................
سلام..............
باید برگردی ... کسی اینجا از دوری تو دلتنگ شده !
کسی که تو از دلتنگی او دلتنگی ...
نذار بیشتر از این بریزه توی خودش ...مریض شده !
امرووز زنگ زدم حالش رو پرسیدم .... فقط دلتنگه ..همین !...با بغض حرف میزد..میگفت : سمانه !...
بیا.... نذار دلش بیشتر ازاین غصه دار شه !
امروز که محتاج توام جای تو خالی است
فردا که بیایی به سراغم نفسی نیست !
در من نفسی نیست...نفسی نیست... درخانه کسی نیست...
نکن امروز را فردا بیا با ما که فردایی نمی ماند
که از تقدیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمی ماند
تا آینه رفتم
که بگیرم خبر از تو
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم
به تو برمی خورم اما
هرطور شده به تو دسترسی نیست !
نکن امروز را فردا دلم افتاده زیر پا
بیا ای نازنین ای یار دلم را از زمین بردار
در این دنیای وا نفسا تویی تنها ..منم تنها
نکن امروز را فردا بیا با ما..بیا با ما
امروز که محتاج توام جای تو خالی است......
ر ف ی ق !....
سلام
حرف دیگه ای نمیتونم بزنم
فقط دلم خواست بیام اینجا
چقدر دوست داشتنیه اینجا
دیگه ولش کن که چی توی دلمه
فقط اومدم که ............
که بازم نقطه نقطه ............
آخرش با این نقطه ها من ......
هیچی دیگه ... همین !
یکی بود ...
یکی نبود ...
!!
ببخشید ... شما ؟!
سلام سمانه
دارم دیوونه میشم.... اوضاع حسابی بده ...بد بد بد
سلام
حرف زدیم .. حل شد ... ولی من هنوزم میگم من اینارو نگفتم .. ای کاش باور کنه !...
به یادت بودم .. وقتی شیرینی اونی که گفتی رو حس کردم ...
اینجوریه دیگه...
من که موندم ..موندم چمه !!!!
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد!
همه اندیشه ام اندیشهء فرداست،
وجودم از تمنای تو سرشار است،
زمان _ در بستر شب _ خواب و بیدار است،
هوا آرام، شب خاموش، راه آسمانها باز...
خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز...
رود آنجا که می بافند کولی های جادو، گیسوی شب را
همان جاها، که شبها در رواق کهکشانها عود می سوزند!
همان جاها که اخترها، به بام قصرها، مشعل می افروزند
همان جاها که رهبانان معبدهای ظلمت، نیل می سایند
همان جاها که پشت پردهء شب، دختر خورشید فردا را می آرایند
همین فردای افسون ریز رویایی
همین فردا که راه خواب من بسته است،
همین فردا که روی پردهء پندار من پیداست
همین فردا که ما را روز دیدار است!
همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش هاست!
همین فردا، همین فردا...
... من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد!
زمان در بستر شب، خواب و بیدار است.
سیاهی تار می بندد،
چراغ ماه، لرزان از نسیم سرد پاییز است
دل بی تاب و بی آرام من از شوق لبریز است
به هر سو چشم من رو می کند:
فرداست!
سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند
قناری ها سرود صبح می خوانند...
... من آنجا، چشم در راه توام، ناگاه:
ترا، از دور می بینم که می آیی،
ترا از دور می بینم که می خندی،
ترا از دور می بینم که می خندی و می آیی!
... نگاهم باز حیران تو خواهد ماند،
سراپا چشم خواهم شد،
ترا در بازوان خویش خواهم دید!
سرشک اشتیاقم، شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد.
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت.
برایت شعر خواهم خواند،
برایم شعر خواهی خواند،
تبسم های شیرین ترا، با بوسه خواهم چید!
وگر بختم کند یاری،
در آغوش تو...
... ای افسوس!
سیاهی تار می بندد،
چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است،
هوا آرام، شب خاموش، راه آسمان ها باز
زمان _ در بستر شب _ خواب و بیدار است!
سلام
دخترک
رفیق
سما
واسه بغل کردنت دارم ثانیه شماری میکنم .... وه که چه مشتاقم برای بوسیدنت ... چه دلتنگم از این ثانیه های کند کند کند کند ....
دوستت میدارم دوست دوست دوست !!!!!!!!!!
دستهایم را در باغچه ای میکارم،
سبز خواهم شد میدانم، میدانم، میدانم
و پرستو ها در گودی انگشتان جوهریم تخم خواهند گذاشت.
ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من!
لحظه های هستی من از تو پر شدست.
آه!
در تمام روز،
در تمام شب،
در تمام هفته،
در تمام ماه،
در فضای خانه، کوچه، راه
در هوا، زمین، درخت، سبزه، آب،
در خطوط درهم کتاب،
در دیار نیلگون خواب!
_
ای جدایی تو بهترین بهانهء گریستن!
بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام.
فکر نمی کردم دیگه طرفای ما بیای !
.
نیمی سلام ونیمی بدرودم
نیمی دریایی ونیمی ساحلم
باران در دستان من بارید
ستارگان در مشت من هستند
آسمان در دست من است
نیمی سلامم ونیمی بدرود.................
سلام سمانه
......................................
.......................................
...........................................!!!!!!!!!!
رفیق خسته شدم از روزای بی رفیقی
ای وای بر من و این روزای بلند !
رفیق !... خسته شدم از با حسرت نگاه کردن به ایستگاه مترومیرداماد ... چقدر دیگه باید خودمو گول بزنم !... خسته شدم از بغضی که هر بار به نحوی پنهانش کردم ...
رفیق !... میدونی یه پازل وقتی با معناست که تکه هاش کنار هم باشن !... پازل رفاقتمون هر روز بوی دلتنگی میده !...
رفیق !... خسته شدم از این روزای بی رفیقی !!!
چیه دلم گرفتی ؟
واسه چی داری گریه میکنی؟
چیه دلم شکستی؟
واسه کی داری گریه میکنی؟
چیه دلم غریبی؟
چی دیدی داری گریه میکنی؟
میگی گذاشته رفته...
اونی که مث نفس تو بود
میگی دلتو شکسته
اونی که همه کس تو بود
میگی نمونده پای حرفایی که زده بود
دل من میدونم داری دیوونه میشی
اما باز بی خیالش !...
دل من میدونم داری دیونه میشی اما باز بی خیالش !
وقتی آرزو روز تولد منیره برگشت یه سری حرفا زد و گریه کرد ! نفهمیدم چی میگه !... اما الان خوب میفهمم ...سما توی تنهایی هات به ده سال دیگه فکر کردی ؟ یه کاری کن هیچ وقت ازت دور نشم ... من یه رفیق داشتم ..دارم...خواهم داشت ... اونم توئی !!!
دوشتت دارم ...اونیکه منتظره زودتر ببینتت !
وبلاگت رو خوندم!
زندگی شعر نیست! زندگی واقعیته و واقعیت هم شعر نیست!
دوست دارم نظر چند تا دختر رو در مورد وبلاگم بدونم!
البته از الان بگم خنده رو لبات میماسه!
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی و رو آخرین مطلبش نظرت رو بزاری!
مرسی!
کجایی؟
ک
ج
ا
ی
ی
؟
؟
؟
.............................................................
س م ا ن ه
کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
س
ل
ا
م
................
دلم واست تنگ شده دختری ....
دوستت دارم سمانه ....
................
من و این آغوش خسته
با تموم بغضی که نشکسته
منتظر نشستیم واسه
دوباره دیدنو بغل گرفتن و بوسیدنت !....
دوست یعنی تو که ۳ ماه و ۲۰ روزه ندیدمت اما همیشه توی قلبم هستی و حضورتو با بغض هایی که میاد سراغم ثابت میکنی !...
............
دختری
سمی
قربونت برم
مواظب خودت باش
( مریم اونیکه ........................................ )
می بوسمت !...
..........
به
امید
دیدار
دوست
همیشگی
من
!!!
سلام سمانه
یه چیزی باید بشه
دعا کن بشه
فدای تو
مریم تو
سلام
...............................
.................................
.................................
............................................
...............
..........................
.......................................
............................................
.................................
.........................
...............
..............
سمانه یه چیزایی دیدم که اگه برات تعریف کنم شاخ رو سرت سبز میشه... فقط همین قدر بگم که حالم از این دنیای کثیف داره بهم میخوره ..... اینجا ایرانه سمانه ... ایران... همون جایی که باید توش احساس امنیت کنم ... ای بابا .. کجایی رفیق که داغونم اساسی ..........
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمشادی جونمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم