leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

ارزش افزوده... پنج‌هزاری‌های دیروز و پانصدی‌های امروز!


روی کاناپه تک نفریه نشسته و همینجوری که داره نخودی می‌خنده صدام می‌کنه.
می‌گه یه چیزی بگم صداشو در نمی‌آری؟ می‌گم نه.
می‌گه عصری پیاز خریدم دو تومن. بعد مشت گره کرده‌شو میاره بالا و از لای انگشتایی که محکم یه پونصد تومنی رو مچاله کردن، جوری که فقط من ببینم می‌گه اینو مادرجون داده می‌گه بقیه‌شم مال خودت...!! بلندبلند می‌خندیم.
حالا این بقیه‌ش هم مال خودت سوژه شده اساسی!

نظرات 1 + ارسال نظر
پرنده تنها پنج‌شنبه 5 آذر 1388 ساعت 07:09 ب.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

باز زیاد زیاد آپدیت میکنی مهندس ...
فکر کنم از دو طرف داری به یک طرف میری ...

یادته طولانی شدن مسیر و حرف دخترا... همون دیگه! :-دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد