دوباره نشستم اینجا و دارم از این پلاستیکای دون دون می ترکونم . . .
اما این بار نه به ثانیه هایی که از دست رفته فکر می کنم و نه به فصل کودکی و یا چیزی شبیه اینها !
مهمترین چیزی کــــــــه در حال حاضر بهش فکر میکنم
اینه که چند وقته دیگه نمی خوام به دلتنگیام فکر کنم
و این خیلی فکر منو به خودش مشغول کرده !!
. . .
نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج . . . رها
رها
رها . . . من !
منم خیلی خوشم میاد از این پلاستیکای دون دون!
چند وقته دیگه؟ خیلی دیر نیست؟ سعی کن از همین الان این کار و بکنی...
------
ستاره ها نهفته
در آسمان ابری
دلم گرقته ای دوست
هوای گریه با من...
پلاستیکای دون دون محشرن !
راست می گی . . .
رها رها رهــــــــــــــــا من !
سلام
اگه دوست داری یه ویدیو ببینی که چه جوری یه بچه چند ماهه روی لارس درام زن متالیکا رو کم میکنه واسه دانلودش یه سر به من بزن
فقط همین ؟!؟
وایی من عاشق اون پلاستیکام نمی دونم شاید شما فقط از اون ریزا شو ترکوندین ولی من تو انبار مغازه داییم یه عالمه از نوع درشتش پیدا کردم . نمیدونی چه حالی می داد وقتی دونه دونه می گفتن پق پق .
ولی وقتی فک می کنم می فهمم که تفلکی ها داشتن داد می زدن نه واسه ترکیدن خودشون واسه اینکه به بقیه دونه ها خبر بدن یه دیوونه داره اونا رو می ترکونه ولی تفلکی ها هیچ کاری از دستشون بر نمی اومد فقط ثدای مرگ و هم دیگه رو می شنویدن و منتظر مرگ خودشون بودن.
اولین باری بود که واسه موضوعی این همه توضیح دادم.
تا شما خانه یتان سمت شمال ده ماست
قبله دهکده ما سمت شمال است عزیز !
پنجره بین من و توست مرا بوسه بزن
بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز !
راست می گی !! خوبه !!
تو انبار مغازه می شینی پلاستیک می ترکونی ؟!؟
از اینکه نظر دادی ممنونم. می دونم گمشده، برای همین می خوام پیداش کنم.
راجع به پلاستیک های دون دون یاد مطلبی افتادم، نمی دونم شنیدی یا نه !
طبق تحقیقات محققین والا مرتبه و طبق آمارهایی که به آن دست یافته اند از پیر مرد ۸۰ ساله تا کودک زیر هشت سال وقتی با این پلاستیک های دون دون برخورد می کنند شروع می کنند به ترکوندن آن. منم با ترکوندنشون حال میکنم.
چه جالب !! حق دارن خوب . . . خیلی حال می ده آخه !
پس باحاش حال کن که هیچی مثل تنهایی نمیشه....
.........
عشق ها می میرند.... رنگها رنگ دگر می گیرند....
چشم . . .
.............
عشق که نمی میره ! می میره ؟؟
ایول من یه گنده اشو نگه داشتم وقتی حرسی شدم دخلشو بیارم
ایول . . . احتکار کردی یا پس انداز می کنی ؟!؟!
سلام عزیز
جالب مینویسی
چه قلم خوبی داری مخصوصا مطلب
(اندر احوالات تولد بابا پرشین !!)
خیلی خوب توصیف کردی
حالا که خوندم انگار منم اونجا بودم
امیدوارم موفق باشی
بای عزیز
سلام
ممنون
نکنه اونجا بودی واقعا ؟؟!
علیک سلام
اگه مثل مهناز افشار آتش بسی (به نظر دوستانت) درستش میکنی ٬ حالا هر جور که می خواد باشه...!!!
در اون که درستش می کنم شکی نیست. . .
دیر و زود داره اما !!
همیشه منتظرم !
همیشه دوستت دارم !
سما رها
رها
رها
بال بگشا که آسمان برای بودنت جاری است ....
سما
سما
یه چیزی زیر لبم زمزمه میکنم اما نمیدونم چیه ؟؟؟
سما...
من از همیشه بیشتر دوست دارم گلم !
مریم گلم فریاد کن
که آسمان طنین صدای زیبایت را خواهش می کند !
مریمم . . .
چرا دلت مشغوله تو ؟
نه چرا ؟!
جواب منو بده بینم !
تازشم چطوری دلت میاد اون پلاستیکه رو بترکونی ؟؟؟؟؟
هــــــــــوم . . .
خوب چرا می زنی !!
اینقدر خشانت لازم نبودا . . . خوب از این به بعد می خورمشون !! خوبه ؟!
آری
رها باش
رها تر از همیشه
بر این جماعت دل بستن سادگیست
اینان نه عشق دانند چیست و نه عاشق شوند
دل تنگ که میخواهی بشوی؟
همو که رهایت کرد و تو باز هم او را "مرد بزرگ" خواندی؟
تو کامل بودی
بدون نقص
آنکه باید دلتنگ شود تو نیستی
آن اوست که افسوس او را خواهد گرفت روزی
به دورها فکر کن
بساز
دوباره
نترس
تمام پوچها را بر دیوار بکوب
آبی باش
مثل خودت
مثل سما
( میشناسمت غریبه )بدرود
رها هستم . . .
دل بستن هم نمی دانم چیست
به کسی دل نبسته ام که رهایم کند. . .
مرد بزرگ مسافر است - و همیشه بزرگ. . . !!
من هم دلتنگ می شوم - دلتنگی یک احساس است . . . دوستش می دارم به وقت خود !
پوچها هم بر دیوار کوفتن ندارند که . . .
( باکی نباشدت که من هم بشناسمت عزیز ! )
سلام ...
خیلی خوبه که آدم دیگه به دلتنگیهاش فکر نکنه ... یه موهبته ...
من فکر می کردم من فقط به این پلاستیکها علاقه دارم! :)) نگو علاقم جهانیه ... :پی
شاد باشی ...
سلام
گاهی هم بد نیست که فکر کنه !! به وقتش . . .
چی میگی ؟! D:
یعنی نگرفتی ؟؟ D :
سلام
تبریک می گم وبلاگ جدیدو
حسابی کولاکیدی که
این پلاستیک های دون دون که اشتباها گاهی به نام ضربه گیر ازش یاد می شه خیلی دوست داشتنیه
در ضمن این شعر نبسته ام به کس دل رو منم خیلی دوست دارم
سلام
ممنونم
این فقط یه باده کولیه نه کولاک !
این شعره هم تو رو خیلی دوست داره !!
راستی اون مطلبت در مورد جشن تولد پرشین بلاگ ، اگه منظورت از اقای جیم جیم من بودم !!!
مشکلی نیست من ناراحت نشدم
و احتمال زیاد اخر همین هفته هم برنامه داریم در باشگاه وبلاگ نویسان تهران
موفق باشی
بابای
بابا جنبه . . .
جدا منظوری نداشتم . . . یه طنز گونه انتقادی بود !
بابا به ما هم خبر بدین ! پایه ایم ها . . .
بای
سلام... ژنرال هلیش هستم... کما فی السابق همون مرتیکه ی جهنمی... یه کم بچه محلیم؟ از پست هام (( تابلو )) شد؟ نه همشیره! من چیزی از زیر دستم در نمیره! اگر چیزی می نویسم حتما حساب شدست... هیچ وقت سوتی نمیدم که (( تابلو )) بشه...
من می نویسم ... اگر به نظر شما خوب میاد تنها یک دلیل داره... ژنرال محسن از هیچ قاعده ی از پیش تعریف شده ای پیروی مطلق نمیکنه... من خودم محدوده هام رو مشخص می کنم...
حتما دیدی که من بعضی جاها از کلمات زشت یا احیانا خیلی زشت استفاده کردم... بعضی از این آدمای الکی خوش و پاستوریزه به من خورده میگیرن که چرا؟ چرا کلمات زشت؟ من معتقدم همه ی کلمات زیبا هستن... کاربرد هاست که اون ها رو در جایگاه بد یا خوب قرار میده... و همین الان دارم در همین مورد مطلب می نویسم توی وبلاگ... به نظر خوندنی میرسه... پیشنهاد می کنم بخونیش...
از این که به وبلاگ درویشی ما سر زدی ممنونم...
ژنرال محسن هلیش
General Mohsen Hellish
. . . چی بگم واله ؟!؟!
خوب نوشتن یه قابلیته . . .
حتماْ !
نزدیک بود سنت شکنی کنم... در مورد آخرین پست هر وبلاگ یه کامنت میذارم ... داشت یادم میرفت :
ترکوندن پلاستیک های دون دون... له کردن برگ های خشک پاییزی زیر پا... خط خطی کردن یه ورق کاغذ سفید... همه از یک حس حکایت می کنن... این که ما خیلی دلتنگیم... داریم از این دلتنگی جر می خوریم... ولی اصلا نمی خوایم به روی خودمون بیاریم... نمی دونم از لج کی!؟
سنت شکنی گاهی هم بد نیست . . .
اینطوریا هم نیست . . . اگرم باشه نه با این همه شدت !!
بی خیال . . .
سلام ..
.
.
ببین !
.
تو بیا پالهای شکسته ام را مرهم شو ٬
.
من هم قول میدهم که ..
.
تنها برای تو پرواز کنم !
سلام . . .
گاهی مرهم ها درد را فقط تسکین می دهند
علاج را توانمندی ندارند . . .
فکر می کنی بتوانی پرواز کنی ؟!
سلام.
لینک رو فراموش کرده بودم.ببخشید.فکر میکردم رفتی بلاگفا.
دل بستن توی این دنیا به جز غصه هیچ چیز نداره.همون بهتر که به کسی دل نبندی.
خوش باشی.
سلام.
ما رو هم فراموش کردی . . . لینک که جای خودشو داره !!
دل پر خونی داریا . . .
واقعیت همیشه اون چیزی نیست که ما می بینیم یا فکر می کنیم یا اون چیزی نیست که بر زبون می اریم واقعیت............
واقعیت . . . . تلخه !!!
سفر برایم هیچ چیزبه جز دلتنگی ندارد. اما زندگی به من آموخت......... برای بهتر دیدن عظمت و شکوه هر چیز، باید قدری از آن دور شد.
و مسافر که سفر آغاز کرده بود
زیر باران تنها
بی مهابا میرفت .
گریه ای بدرقع راهش بود!!