leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

روزمرگی ها

 

جدیداْ مامانو یه جور دیگه دوست دارم . اونقدر که وقتی برای خونه رفتن دیرم میشه عذاب می کشم تا برسم و فرشتمو ببینم !! اما بابام . . . فقط می تونه دلم براش تنگ بشه !! بابا . . . دوست دارم !! دلم برات تنگ شده! می خواستم با عکست حرف بزنم . . . روم نشد حقیقتش ! گُلایی رو هم که ایندفعه برات خریدم زیاد خوب نبودن . . . ببخشید بابایی !!

.......

بوی مرگ می دم . . . شدیداْ !! یعنی قراره بمیرم که اینقدر خوب شدم !

..................

زری می گه : سما نسرین با کارایی که می کنه شبیه توئه . . . ! البته درسته این سریاله رو درست حسابی نیگاه نکردم اما زری جون فکر نمی کنی یه خورده بی انصافی کردی در حق من ؟!

...............................

کاخ سعدآباد

کنسرت رضا صادقی

آقای ویتو برای حضور من اصرار کرد . ویتو یکی از همکارامه واگر من نه زیاد از رضا صادقی خوشم میاد و نه دوست داشتم با بر و بچز همکار برم کنسرت . . .  این مجریه برنامه کوله پشتی هم بود که چند جا به طرز خوفناکی شهریاری رو ضایع کرد البته این تیکه رو خوب اومد !!علی انصاریان هم جزو مهمونای ویژه بود. روی هم رفته خیلی شیر تو شیر بود اما بد نبود ! امشب اولین شب کنسرت بود. قرار بود ساعت ۲۱ - ۲۳ باشه که رضا صادقی ۲۲:۳۰ برنامه رو تموم کرد. کار خیلی تاپی که به همه حال بده هم اجرا نکرد. اگه هوس کردین تو کنسرت هاش شرکت کنین حتماْ شب آخر بلیط رزرو کنید چون اصولاْ شب آخر کنسرتاشو بهتر اجرا می کنه و یه حاله اساسی به طرفداراش می ده !!یکشنبه آخرین شب اجرای این کنسرته.

جالبترین اتفاقی که تو این کنسرت افتاد دو دلداده ای بودن که جلوی ما نشسته بودن و یه جاهایی تو اوج خوندن رضا صادقی و لاو ترکوندن آقاهه برای خانومه . . . صندلی پسره شکست و نقش زمین شد !! من از طرف اتحادیه همکارام از اون آقا رسماْ عذر می خوام که همه بلند بلند بهشون خندیدند و تا آخر کنسرت سوژه بودن !!

..................................................

 

 

نظرات 19 + ارسال نظر
حمیدرضا جمعه 10 شهریور 1385 ساعت 02:58 ق.ظ http://eve.blogsky.com

سلام دوست عزیز جدیدم.
مرسی که به بلاگ خودت سر زدی.
نرگس رو نمی بینم. امشب سر شام بودیم و توفیق اجباری بود.
موفق باشی.

سلام .
وظیفه است!
بهتر . . .
ممنون

چشم تو چشم جمعه 10 شهریور 1385 ساعت 11:38 ق.ظ

۱۰۰۰۰ تومان دادی رضا ..... رو نگاه کنی ؟!
یعنی خــــــــــــــــــاک !!
هی میگی دارم میمیرم .. می خوام بمیرم .. مردم اینا .... بابا تا کی حرف ؟! پس کو عمل ؟!!D:
کارت پیش مامانت گیره ؟! من تورو می شناسم !!

هــــــــوم . . .
تا کو شود هر آنکه نتواند دید . . . :دی
.
.
تابلو شد ؟؟

حوصله جمعه 10 شهریور 1385 ساعت 04:57 ب.ظ http://soup.blogsky.com

علیک سلام
اول : خوش بحال مامانت .
دوم: دلم برای بابات می سوزه .
سوم :خدا نکنه بمیری هنوز ... .
چهارم : زری شکر خورد . تو خیلی ماهی .
پنجم: جاهایی که دوست نداری نرو اونم با همکارها .
ششم : من به جای اون آقا میگم خواهش میکنم خندیدن شما مهم نبود ٬ حیف شد که . . . .
هفتم : . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

سلام علیک
۱- نه بخاطر اینکه منو داره !
۲- معلومه نگرفتی !
۳- بابا معرفت .. . یعنی خرما رو بی خیال می شی ؟!
۴- نگو . . . زری از من گل تره .
۵- نمی شه خوب . . .
۶- که چی ؟؟
۷- . . .

اسلوموشن جمعه 10 شهریور 1385 ساعت 06:28 ب.ظ http://www.slow-motion.persianblog.com/

نیست خیلی وقت بود معده ام خالی بود
غذای سرد اذیتش می کرد
واسه همین نگه داشتم تو بیا بخوری :دی

ااااا
مگه تا حالا خوردی که می دونی معدتو اذیت می کنه . . . ؟؟ :دی

اسلوموشن جمعه 10 شهریور 1385 ساعت 06:29 ب.ظ http://www.slow-motion.persianblog.com/

راستی درمورد اون آقاهه هم واسش خوبه یه خاطره جالب می مونه
در ضمن از قدیم گفتن آدم لب گاو ببوسه ولی ضایع نشه

اینو خوب اومدی . . .

مریم جمعه 10 شهریور 1385 ساعت 08:23 ب.ظ http://darya777.persianblog.com

سلام عزیز خودم !

...
مامان همیشه یه جور دیگه دوستت داره !
.... با بوی مرگ مخالفم ! بوش فقط وسوسه میکنه .خودش خوبه !
...
نسرین؟
.....
اینم یه جورشه دیگه ... و چون میگذرد غمی نیست !

سلام . . .

منم مامانویه جور دیگه دوست دارم !
ایول !
. . .
خوب آره . . . خیلی بدم ؟؟
. . .
ای بابا !

بانوی تنهایی جمعه 10 شهریور 1385 ساعت 09:06 ب.ظ http://shazdekoochoolooyman.blogfa.com

سلام
ممنون که به من سرزدید من یه مدت طولانی دچار روزمرگی شدم یعنی دیگه هیچ چیز برام مهم نیست همه چیز فقط هست حالا یا خوب یا بد
مگه مهمه؟
موفق باشید.

سلام
همه یه مدت اینجوری می شیم
نه خیلی

پرنده تنها جمعه 10 شهریور 1385 ساعت 11:53 ب.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

مرگ که خوبه ... اما بوش نه (بوش = بویش D:)
نه ، مث نسرین نیستی ...
آره ، خود فرزاد هم گفت اون تو بوده ...
صندلی پسره شکستو خوب اومدی ... D:

خوب آره . . .
بابا مرثی شناخت . . .
آمار می گیری ؟؟
اون خوب اومد نه من !!

behshad ( booter ) yahoo 7.5 شنبه 11 شهریور 1385 ساعت 12:49 ق.ظ http://www.booter-rasht.blogsky.com

salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 7 final be khosos Boot DC Buzz Estefadeh kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam khosh hal shodam behshad bye

ای خدا . .. چی باید بگم !!
کپی - پیست ممنوع لطفاْ.

شیطونک شنبه 11 شهریور 1385 ساعت 05:51 ق.ظ http://afshinesheiton.blogsky.com

قسمت اول نوشته ات خیلی جالب و با احساس بود
مادر موجود مقدس و رنج کشیده ای است که توانش رفت تا من به توانائی برسم و مویش سپیدی گرفت تا من روسپید بمانم به شکسته رخساری که پیر شد تا من جوانی کنم و..............

پدر و مادر هر دو موهبتی الهی هستند پس در نگهداری از این گوهر گرانبها کوشا باشید

سلام استاد جونی .
ممنونم
مثل همیشه . . . روان و قابل درک ! فراموش نکن که مهری را که در سایه غرور جوانی به کمرنگی گراییده بود - تو بودی که توان بخشیدی !!

حتمــــــــــــــــــــــاْ !

توحید شنبه 11 شهریور 1385 ساعت 07:50 ق.ظ http://thdmc.blogsky.com

بوی مرگ؟
میشه بگی مرگ چه بویی داره؟
......
نسرین؟!
......
من از این آقا بدم میاد!

نه خوب . . . نمی شه بگم باید ببویی !!
........
آره !
........
منم همینطور !!

مهرانی... شنبه 11 شهریور 1385 ساعت 08:31 ق.ظ http://www.mehranweblog.blogsky.com/

هممون بوی مرگ میدیم...
بعضیامون بعضی وقتا ... بعضیامون همیشه...

دفعه بعد همه ی پس اندازی رو که داری گل بخرش براش....

خوب . . . راست می گیا !!

ممنون از راهنماییت . . . :دی

[ بدون نام ] شنبه 11 شهریور 1385 ساعت 04:38 ب.ظ

سلام
به ستایش بگو بیاد پسور ایدیش رو که ۲ سال پیش هکیدم بدم بهش

سلام
می شه خودت بهش بگی !

سعید شنبه 11 شهریور 1385 ساعت 07:10 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

سلام ...

اصولا جوون باید بوی مرگ بده! برای سلامتیش خوبه!شما هم نگران نباش شما نیستی فقط که این بو رو احساس می کنی :)))

والله ما تو مسایل خصوصی مردم دخالت نمی کنیم! :پی

والله ما هم جو گیر شدیم بریم ولی دیدم این پولو میدم ۱۰ تا سی دی جنیفر می خرم نگاه میکنم چرا این مرتیکه پشمکو نگاه کنم! :)))‌ تازه ثواب هم داره!
اصولا دلداده ها همه رقمه سوژن ولی این یکی دیگه زیادی سوژه بوده!

شاد باشی ...

سلام . . .
امیدوار باشم یعنی ؟؟

خوب کاری می کنی شما !

التماس دعا عزیز برادر !!

عبدا... راستگو شنبه 11 شهریور 1385 ساعت 10:39 ب.ظ http://www.mrj1365.persianblog.com

تا حالا به این فکر کردی که اگه این احساسات زیبا رو برا مامان و بابات به زبون بیاری چقدر براشون لذت بخش و شیرینه شاید در حسرت همچین روزی باشن !!...
هر چند که کار سختیه ولی شدنیه مگه نه ؟

منن همیشه احساساتمو می گم . .. اما مامان می گه دوباره چی می خوای ؟! :دی

چشم تو چشم شنبه 11 شهریور 1385 ساعت 10:56 ب.ظ

مطمئنی بوی مرگ میاد ؟!
باز چیکار کردی داره بو میاد ؟!‌D:
راستشو بگو !!

ای بابا . . .
چی بگم به تو من . . . بچه پررو !!:دی

چشم تو چشم شنبه 11 شهریور 1385 ساعت 10:57 ب.ظ

البته تا موقعی که ریفرش نکنی معلوم نمیشه کامنت جدید داری !

معلوم بود . .. از اولش !!

چشم تو چشم شنبه 11 شهریور 1385 ساعت 10:58 ب.ظ

به زری هم سلام برسون ...

حتما! . . .

همدلی و همراهی تان را با محیط بانان عاشق و بی دفاع طبیعت وطن ارج می نهم.

ممنونم .
اما ما را بگو که سکوت کردیم در برابر این همه جفا و ظلم واضح !؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد