leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

رو در و دیوار این شهر ... همش از تو یادگاره


دروغ نگفته ام اگر بگویم هنوز نمی دانم از چه خوشش می آید. خوش ذوق است. شعر هم می خواند ... گاهی البته. فیلم ترسناک هم می‌بیند. زیاد برایم حرف نمی‌زند. من هم نمی‌توانم جلویش پابرهنه راه بروم، حتماً می خندد اگر بگویم می خواهم پابرهنه بروم تا حس کنم زمین چه می گوید ... حتی شاید بخندد اگر بگویم موهایم را باز گذاشته ام تا زمزمه باد را بشنود. چندتا ماهی دارد که من برای هر کدامشان اسمی گذاشته ام، خودش اما این را نمی داند! گاه که دارد با تو حرف می زند یا همینجوری از پنجره بیرون را نگاه می کند چشمهایش زلال می شوند ... مثل امشب. صورتش را که برگرداند از پشت زلالی چشمهایش غم غریبی پیدا بود. نشسته بود و با آرنج هایش تکیه داده بود به چمدانی که هنوز بوی سفر نگرفته بود. من غریبی می کنم وقتی می فهمم دلتنگ می شود ... اما دورتر از این حرفها هستم که بخواهم پاپیچ شوم تا غم چمبره زده توی چشمهایش را برایم تعریف کند. آنقدر دورم که  دلتنگش می‌شوم گاهی ... دروغ هم نگفتم اگر بگویم دلتنگ همین موقع ها می شوم که چشمانش زلال می شود ... رو بر می گرداند و سکوت می کند !

می‌شینم منتظر اینجا
تا تو برگردی دوباره 
تا بشینی پای حرفام ... دل من هواتو کرده

نظرات 4 + ارسال نظر
موشی پنج‌شنبه 15 آذر 1386 ساعت 03:43 ب.ظ

سلام نفس نمیدونی ان شب که صدات شنیدم چه حالی بهم دست داد تمام اتفاقات ان چند روز همه از یادم رفت نمی دونی چقدر دلتنگتم دلم میخواست همین الام تو بغلت بودم صورت تو غرق بوسه میکردم ای کاش که رفتنت فقط یه کابوس بود .....

سلام موشی‌ِ من ! دیگه چیزی نمونده ... کمتر از انگشت‌های دست !

مریم پنج‌شنبه 15 آذر 1386 ساعت 03:45 ب.ظ

الان خونه عسل ایناییم
بالایی رو موشی خودش برات نوشته ....
دختری
منتظریم
بوس
بوس
بوس

فداتون ...
باز این عسل خونه رو خالی گیر آورد گفت جمعتون کرد آپاچی بازی در بیارید .... بی جنبه ها !!!!
مرسی که اومدی دنبالم .... منم هستما .... !!!
بوس - بوس - بوس

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 آذر 1386 ساعت 11:47 ب.ظ http://3aban.blogsky.com

سلام.

انتظار بیهوده فقط باعث اذیت بیشتر و افسردگی بیشتر هستش !!

سلام .
انتظاری نیست ... هر چیزی هست واژه هایی است که زیر پرده خاکستری ذهنم مدفون مانده !

مهرانی... یکشنبه 18 آذر 1386 ساعت 01:42 ب.ظ http://mehranweblog.blogsky.com/

عجب !!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد