leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

شرح ‌ِ حال


باران است که نم‌نم می‌بارد و من که توی تاکسی نشسته‌ام و به حجم رونده ترافیک ماشین‌ها نگاه ‌می‌کنم. برای یک لحظه دلم می‌لرزد. یاد اولین روز سر کار رفتنم می‌افتم... قلبم می‌ریزد پایین. هوا را نفس عمیقی می‌کشم... عطر اتوبان مدرس در تنم می‌پیچد... به خودم هی می‌زنم که چته دختر... تو اینجایی و این اولین روز کار جدید!
کار شروع می‌شود... از من بپرسی کار چیست یک کلمه می‌توانم بگویم چیز خوبی است!! فاطیما دختر سودانی است که قرار است ترینینگ در هفته اول با او انجام شود. کار را که توضیح می‌دهد به خودم می‌خندم... ته دلم می‌گویم دیدی هیچ راضی نمی‌شوی! به برجهای دوقلو که از پنجره‌های خیس معلوم است خیره می‌شوم... ته دلم می‌گویم نه این کار من نیست. من جایم آنجاست... اگر قرار به مانده‌گاری باشد قبل از اینکه از این کشور پا فراتر بگذارم آنجا کار خواهم کرد... بالاتر از طبقه ۴۸... می‌خواهم اسکای بریج زیر پاهایم باشد!... ناهار را در برجها می‌خورم و برمی‌گردم. ساعت به وقت ایران ۹ صبح... حس خوبی ندارم. کاری دوست دارم که گذشت زمان را نفهمم و حالا با هر‌نگاه به ساعت دقیقه‌ها فقط ربع ساعت جلو رفته‌اند...  

می‌زنم بیرون. حس تعطیل شدن از مدرسه را دارد. توی آسانسور شکلک در می‌آورم... نگاهی می‌کنم ببینم دوربین ندارد... 

کریدیت می‌خرم و اس‌ام‌اس می‌زنم. آب هم می‌خرم... تشنه- خسته و ناراضی... باران نم‌نم می‌بارد.

چشمانم را می‌بندم. نه از خستگی که از فکر و خیال. دیوار کِی‌سی را باید نقاشی کنم. بهش قول داده‌ام. پایان نامه هم که خبر از زاییدن گاومان می‌دهد و کار هم که مزید بر علت... دلِ خراب و تنگ را چه کنم؟! عادت بدی است که همیشه چندتا کار نکرده روی سرت ریخته باشد...  

                                                                                            ۱۳ نوامبر ۲۰۰۸       
                                                                                     ۱۱:۳۰ شب - پنجشنبه

 

پ.ن: یا مَن هُوَ دَعاهُ مُجیبٌ... یا مَن هُوَ فی حِکـمَته عَظیمٌ... یا مَن بِیَدهِ ناصیَتی... یا رَب ... 

- ای کسیکه اجابت کننده دعایم اوست... ای که او در حکمت خود بزرگ... ای کسیکه مهارم بدست اوست... ای خدا ... 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 23 آبان 1387 ساعت 11:06 ب.ظ http://mami23.persianblog.ir

یکی می‌گفت اینجا کار دوست ندارم.
کرم کار در وجودت هست.نمی‌تونی کار نکنی تو.
چه خبر؟هنوز روزه سکوت تموم نشده؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد