اصلا میدانی، "وسط دعوا که حلوا پخش نمیکنند" سند جنایت فرهنگ ماست. آن وقتها که به اتکایش میان جدل چشمها را بستهایم و دهانهایمان را باز کردهایم. امان از زخم این سخنان درشت که هیچ همآغوشی مستانهای هم مرهم نشده برایش در هیج کجای تاریخ عاشقی. امان از آنکه هنگام خشم عقل و عشق را یکسره کنار میگذارد، میگوید و هیچ فکر نمیکند مخاطبش بعدها آن نفهم یا هرزه یا بیشرف را کجای دلش بگذارد. کجا پنهان کند که هرازگاه پیدایش نشود. چطور بپوشاند که سرباز نکند. که فکر نمیکند با اولین درشتگویی فاتحه رابطه را خوانده است. فاتحه خاطره را هم.
[+]
مثل اینکه برگشتی مالزی و وبلاگ هم راه افتاد! همه چیز شده مثل قدیم ات! اینها رو هم فراموش می کنی، نگران نباش !
دو چیز هیچوقت فراموش نمیشه؛ یکی خاطرات خوب و قشنگه که با مرور آنها و با آنها بودن برامون لذت بخش و ماندگاره و دیگری خاطرات بد هست که مرور آنها آزار دهنده است.
البته گاهی وقتها فراموشی کار آسانی نیست...!