leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

این ورتر همیشه به طرز وسوسه انگیزی نزدیک تر از آن ورتر است*


وقتی یک چیزی را نوشتی دیگر هیچ هیچ هیچ جایی نیست که پنهانش کنی. برای همیشه از اختیار تو خارج شده. چه حالا آه بکشی، چه داد بزنی، چه فحش بدهی، چه خواهش بکنی، نوشته هه از شما سوا شده و رفته. این مقدمه ها را می‌چینم که یک چیزی را بنویسم که وقتی بنویسمش از من سوا می‌شود و به خاک و خون کشیده می‌شود. می‌دانید؟ من از او می‌مردم اما حالا دیگر نمی‌میرم. فقط گاهی در من "منجر" می‌شود و همه ی ماجرا همین است...  

 

* از اینجا بخوانید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد