تو را هنوز اگر همتی به جا ماندهست
سفر کنیم
سفر
سفر ادامهء بودن
ز سینه رنگ کدورت زدودن است
- آری
سفر کنیم و نیندیشیم
اگرچه ترس در این شب
- که از شبانه ترین است
اگرچه با شب شومم
- همیشه ترس قرین است
سفر کنیم سفردر این سیاهیِ شب
- این شبِ پر از ترفند
از این هیاکل ترس آفرین چه میترسی؟
مترسکان سر خرمنند و با بادی
چو بید میلرزند!سفر به عزمِ گریز؟
-این گمان مبر که مرا
سفر به عزم سبیز است
سفر شکفتن و آغاز
و ترجمانِ شکوه است
سفر به عزم رهایی ز خیل اندوه است
سفر به عزم رسیدن به صبح هوشیاری است
سفر ابتدای بیداریستسفر کنیم و ببینیم
تمام مزرعه از خوشههای گندم پر
و هیچ دست تمنا
دریغ سنبلهها را درو نخواهد کرد
دروگران همه پیش از درو
درو شدهاند!
حمید مصدق / منظومهء از جداییها
پ.ن: دارم میرم سفر!
۱۷ سپتامبر ۲۰۰۹ - حرکت: ۱۰ شب
سفر کنیم .. سفر کنیم سفر کنیم
اگر پای سفر داشته باشیم
(مرسی خیلی قشنگ و به جا بود واقعا )
salam
pa nemikhad ke ... shramande inja fonte farsi nadare! manam tanha omadam safar. do ta paye khodet base dige... lol