leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

I got a feeling that tonight’s gonna be a good night


خیلی سرخوشم... یک آن اخم می‌کنم و سعی ناتمامی دارم تا تمام افکار پراکنده‌ام را متمرکز کنم. حال خوبم مانع می‌شود. بی‌خیال می‌شوم و بالا و پایین می‌پرم... درست وسط آهنگ آی‌گات‌اِ‌فیلینگ شادی می‌آید و می‌بیند ما دونفری با زانوهامان روی زمین نشسته‌ایم و توی شلوغی زمین را کاوش می‌کنیم. می‌گویم نویز‌رینگم... شادی می‌گه چی؟ داد می‌زنم گوگولیِ روی بینی‌م... ریسه می‌رود و چهار‌زانو روی زمین ولو می‌شود و به تویی که موهای آشفته‌ات دور گردنت ریخته و با دست داری نویز‌رینگت را درمی‌آوری تا من بی‌خیال شوم نگاه می‌کند. به شادی می‌گویم فکر کن من نویز‌رینگه اینو بزنم و ریسه می‌رویم از خنده... بالاخره پیدا می‌شود. بماند که حکایت آن‌شب شده نقل مجلس شماها- اما باور کن آن‌شب هرچه سعی کردم یکی از اینهمه افکار مغشوشم را به‌یاد بیاورم نشد. حالا تو هی بیا به همه بگو من آنشب احوال همه آنانی که در کلارکی به‌سر می‌برده‌اند را الکی پرسیده‌ام... اما باور کن هیچ وقت به مهربانی آن‌شب نبوده‌ام! 

گشنه‌ایم... پسرکی که روی لباسش نوشته فیریک صبح‌به‌خیر می‌گوید. می‌خندیم به گودمرنینگ و مخلوطی از انواع آب‌میوه‌ها را سفارش می‌دهیم. روی همان صندلی‌های بلند که من برایتان آوازهایی خواندم که هیچ‌کدام معنیش را نمی‌دانستید- ماجراها و روزها و شب‌های غمگین پشت این آهنگ را نشنیده بودید...درست در همان لحظه که شادترین بودم یکی آمد و بین تمام خنده‌ها و مهربانی‌هایم گفت چه‌قدر افسرده‌ای... و سیگاری آتش زد و در گرگ‌و‌میش صبح قدم‌زنان دور شد!

نظرات 2 + ارسال نظر
مهرانی. شنبه 2 آبان 1388 ساعت 06:02 ب.ظ

دوست ندارم لو برم!

حالا کی گفته قراره لو بری دوستم ؟! ....

BOO BOO دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 07:37 ب.ظ

اون خودت بودی شاید....

متاسفانه اشتباه کردی !
ایشون یه آقای قد بلند و مو خرمایی و اهل اسرائیل بودن که روی چندتا میز اونطرف تر ساندویچ صرف می کردند و تمام آهنگ‌هایی که من می‌خوندمو با اسم و آدرس خواننده حفظ بودن. هاهاها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد