چه سخت میشود خانهبهدوشی... که هی زندگیت را جمع کنی در همان چمدان قهوهای و هی خداحافظی کنی. هی دلتنگ بشوی و این قصه هی ادامه داشته باشد! گرچه از سمت دیگری خوشحال باشی برای هیجان همین راههایی که به ناکجا آباد ختم میشوند. برای همین مواج بودن و سر به سنگها خوردن و آرامش یافتن پس از طوفانها...
یو آر کامینگ بک؟