leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

مهمان ویژه !!

 

آقا ما مهمونی دعوت شدیم با وب کم ! گفتن خبر می دن که ما کی آنلاین بشیم . خبر هم داشتن که شماره های همه رفقا از گوشیمون پاک شده و شماره هیچ کدوم از رفقا رو نداریم ! ( محض اطلاع اونایی که قبلاْ شمارشونو داشتیم ..... باید دوباره شماره بدن !! ) خلاصه ما کلی خوش تیپ کردیم و عطر و ادکلن زدیم و نشستیم خبر بدن ..... ندادن ! خیالی نیست رفقا .... برقصید که وقت رقصیدن خوشگلاست ! خوب شد ما یک شاهد عینی داشتیم که یه کیکی برامون بپزه وگرنه که الان داشتیم از حسادت می مردیم ! ما مخلصه هرچی شاهد عینی هم هستیم که امسال نبودیم بریم شیرینی پزی شهرک واسش کیک و شمع مخصوص بخریم و اتوبان بابایی رو تا فشم گوله بریم و از جاده تلو چراغ خاموش برگردیم !

آقا اصلاً کی به کیه ... ما خودمونیم یه جا داریم که بریم برقصیم -  کیک هم که داریم به نیت تولد رفیق گرمابه و گلستانمون می خوریم ... برگشتیم به حساب همه مردادیا که تولد گرفتنو کیک ندادن ما بخوریم می رسیم ! فعلاْ یکی بهم گفته خوش بیاسایم زمان را که زمان این همه نیست . . .

حالا می خوام ساده بگم ....

                                                   تولدت مبارک رفیق !

نظرات 16 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 22 مرداد 1386 ساعت 12:45 ق.ظ

سمانه........................
فقط مبتونم بگم برو آفلاین ها رو بخون ....
باورت میشه مریم یادش رفته باشه؟
پس برو ببین ...
تو گفتی نمیتونی...................
آخ که من چقدر خرم !
الان زد حالی خوردم اساسی ....
مرسی رفیق ....
نمی دونم چی بگم ....
باور کن !..همین !

اندازه ی رفاقتمون باور کن ....

کدخدا دوشنبه 22 مرداد 1386 ساعت 10:06 ب.ظ http://www.kashkool3.persianblog.ir/

اگه دنبال جا میگردین دهکده ما هستاااا :دی

کدخدا دوشنبه 22 مرداد 1386 ساعت 10:06 ب.ظ http://www.kashkool3.persianblog.ir/

حالا تولد کی هستش ؟ ؟ ؟ ؟
ما که دعوت نشدیم :(

کدخدا دوشنبه 22 مرداد 1386 ساعت 10:07 ب.ظ http://www.kashkool3.persianblog.ir/

اصن تا وقتی که کیک بم ندین از جا و بزن و بکوب و اینا خبری نیست
دهه

خزان نوشت دوشنبه 22 مرداد 1386 ساعت 11:46 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

منم که مردادیم که!!!!!

مریم سه‌شنبه 23 مرداد 1386 ساعت 04:06 ب.ظ

تو
مثل فرشته های خدا میمونی
تو پاکی و عاشقی و مهربونی
اشکای من هدیه به تو
اشکام
دونه دونه دونه
ریختن روی گونت فک کردی بارونه
بی تو بی تو بی تو
میمیرم میمیرم میمیرم
بی تو من
آروم
نمیگیرم .......

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 مرداد 1386 ساعت 04:18 ب.ظ



بگو که دلدارت منم
یار وفادارت منم
بگو تو راه عاشقی
همدم و همراهت منم
بگو تا تیشه بزنم
تیشه به کوهها بزنم
منم که فرهاد توام
آخه تو شیرین منی
بگو تموم شه دلهره
دلهره های شب من
بگو تموم شه اشک من
اشک شبای سرد من
من با خیالت همه شب اشک میریزم
اشک میریزم
با خاطرات عشق تو
قلبمو پر پر میکنم


گفتم خریدارت منم
گفتی خریداری شدم
گفتم به جونم میخرم
گفتی نداره ارزشی
گفتم که دلواپستم
نکنه که بیراهه بری
گفتی که کار عاشقاست
تنهایی و دلواپسی
گفتم که دیوونه نشو
عاشق تر از من چه کسی؟
گفتی که دیوونه تویی
تو این روزا عاشق میشی
بگو که میشناسی منو
همون که دیوونه ی توست
همونی که با یک نگاه شده اسیر و مبتلا

نگو که بی وفا شدی
دلداده ی رویا شدی
نگو تموم فکر تو اینحا که نیست
جای دیگست
بگو هنوزم عاشقی
دلواپس حال منی
بگو بهونه ی توام عشق توام مال توام
بگو که همصدا بشیم
آخر عاشقا بشیم
بگو که حسرت نخوریم
تا پای جون ما با همیم
بگو تو هم سخته برا
دقیهقه های بی منو
بگو که باورن شده
حرغفای من
رویای من
بگو که اشکای توام آب میشن از دوری من
۳دل صبور عاشقت تنگ برای ددینم
حرفای من تموم شده
منتظر دیدنتم
......




مریم سه‌شنبه 23 مرداد 1386 ساعت 04:18 ب.ظ

پایینی رو من نوشتم یادم رفت اسممو بنویسم


.....

مریم سه‌شنبه 23 مرداد 1386 ساعت 04:23 ب.ظ

د
و
س
ت
ت
د
ا
ر
م


.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

محسن چهارشنبه 24 مرداد 1386 ساعت 10:10 ق.ظ

سلام
شرمنده می کنی، کاری نکردیم
کار اصلیو رفیق شفیقت کرد که با آپش مارو مطلع کرد


[ بدون نام ] چهارشنبه 24 مرداد 1386 ساعت 01:13 ب.ظ

شیطو نک چهارشنبه 24 مرداد 1386 ساعت 11:54 ب.ظ http:///www.afshinesheiton.blogsky.com/

منم که مردادی هستم ............مادر

مریم پنج‌شنبه 25 مرداد 1386 ساعت 01:04 ق.ظ


گفته بودم اگه دلت گرفتس
کنج دلم جا واسه ی دلت هس

شاید دلت خواستو باهات نیومد
یا شایدم دلت باهات نیومد

هر چی که بود... بذار که گفته باشم
هر جا که هست دلت٬منم باهاشم

عشق گذشته از پل
دشت پر از گلایل
گمشده ی دو حرفی
خسته ی روز برفی

گفته باشم هنوزم
اگه دلت گرفتس
بیا که کنج قلبم جا واسه ی دلت هس
حالا که تقویم من زمستوناش زیاده
تو کوچه های سردش
همیشه برف و باده
باید بیای ببینم
بهار خنده هاتو
بیا بذار تموم شه روزهای برفی ...با تو

رنگ غمو به شعر شادم زده
دشت پر از گلایل غم زده

دلم میخواد خودت بیای ببینی
نبض منو فلب تو باهم زده

مریم پنج‌شنبه 25 مرداد 1386 ساعت 01:15 ق.ظ


گرد و غبار دوری
رو قاب سرد و خالی

عکس دو تا پرنده
رو شاخه های قالی

نه پنجره نه گلدون
نه شیروونی نه ناودون

آینه ی پینه بسته
رو طاقچه ی شکسته




خاطره های مردمو زنده کن
دنیامو از پنچره آکنده کن

قابو پرش کن
آینه رو نگاه کن

پرنده های قالی رو رها کن


به خونه ی خیال من جون بده
به دفتر من سرو سامون بده





چن تا اطاق تاریک
چند تا چراغ خاموش
یه میز بی صندلی
یه دفتر فراموش

حیاط سرد پاییز
با یک درخت تنها
یه حوض و چند تا ماهی
خسته ی سوز و سرما


بازم بکار تو دست من بهارو
بازم بیا جون بده ماهی ها رو
هدیه بده به تک درخت خونه
ای که نگات برام یه سایه بونه


به خونه ی خیال من جون بده
به دفتر من سروسامون بده


سعید جمعه 26 مرداد 1386 ساعت 01:43 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

سلام ...

خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
واقعا این عصر تکنولوژی چه کرده ها! مهمونی با وبکم!
خدمت انورتون عارضم که نمی دونم این وبلاگ شما با آی اس پی ما چه خصومتی داره؟! هر چند شما حالی از ما نمی پرسی! ولی خواستم بیام تبریکات وافره عرض کنم وبلاگتون بد قلقی می کرد و باز نمیشد! الان که آی اس پی رو عوض کردم گفتم ببینم باز میشه یا نه که دیدم شد!
به هر حال خدا رو شکر مرداد هنوز تموم نشده ... تبریک می گم هر چند که دوری از ما نمی تونیم جشن به پا کنیم و تو سر و کله دوستان بزنیم ولی در کل تولدت مبارک ... ایشالا هر کجا که هستی شاد و پاینده باشی ...

دلت شاد ...

مریم جمعه 26 مرداد 1386 ساعت 10:00 ب.ظ

سما.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد