leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !

leosama

و من آفریده شدم، وهمی بین خواستن و نخواستن !


پروانه‌ء من در دامی افتاده است
که عنکبوت آن سیر است!
نه می تواند پرواز کند
و نه می تواند بمیرد... 

پ.ن: حال بدی دارم!

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 30 آذر 1388 ساعت 08:33 ب.ظ

پر پروانه ات را بکش روی همه ی بی حالی ها ...شاید اشتهای آن عنکبوت هم باز شد ....

حاضرم توی تقلا کردن از تور بیفته بیرون و بدون بال بشه و با مخ بخوره زمین... بعدشم بمیره اما این عنکبوته نخورتش ... یه شرطی که بالهاش و صورتشم خراب نشه‌ها...تب داشتم دوستم. الان خوفم... زمستون ندیده‌ام دیده... تو هم خوف باشی‌آ... باچه؟! بــــــــــــــــــــــــــــــــــــاچه گلم؟!

پرنده تنها دوشنبه 30 آذر 1388 ساعت 09:45 ب.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

ما نفهمیدیم حالت خوبه بده !

حالم توپــــــــــــــــــــــــــــــــه مهندس... یه غذا دریایی نائب کم داره- شایدم حلیم و آش رشته یا بام و توچال.... هاهاها .... پایه‌ای اکیپو راه بندازم ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد